میرزائیل

گاهی می نویسم و بودنم -آنچه به راستی اندک رنگی از حیات دارد- بیشتر مربوط به همان وقت‌ها می‌شود

میرزائیل

گاهی می نویسم و بودنم -آنچه به راستی اندک رنگی از حیات دارد- بیشتر مربوط به همان وقت‌ها می‌شود

از مقربین که مدتی پس از غائله‌ی جر و بحث فرشته‌ها بر سر سجده به انسان و اخراج شیطان و هبوط جناب آدم و آن وضعیت امنیتی ابتدای خلقت، او نیز به خاک تبعید شد.

از و در تبعید می نویسم و گفتنی‌ست که اغلب منتقدان، نوشته‌های مرا به سه دسته‌ی عمده تقسیم می‌کنند:
#در_به_دری
#دری_وری
#از_هر_دری

بایگانی

#یادداشت اول #حرکت_مسئولانه

این سوال که آیا ما ساکنان خوزستان، با موضوعی به نام "هویت خوزستانی" نسبت مشخص و دقیقی داریم یا خیر، تاکنون خیلی مطرح نشده است! و متاسفانه در همان معدود دفعاتی هم که طرح شده بیشتر مسئله را برده است در وادی ریشه یابی‌های تاریخ-سیاسی و شبه تاریخی! و به اصطلاح کنکاش در مورد اینکه مثلاً اولین خوزی ها از کدام نژاد بوده اند و بعد پیگیری تغییرات و دست اندازی ها و نقش دولت ها و قدرت های ملی و فراملی و کشورهای همسایه در ترکیب هویتی خوزستان و فرصت طلبی های معاندین از اختلافات قومیتی و خلاصه پیگیری همین خط سیر در برهه های زمانی و تاریخی مختلفی که بر خوزستان گذشته است.

این دسته از مطالعات و پژوهش‌ها به شرطی که به راستی از انواع امراض برتری طلبی‌های نژادی و قومیتی و گرایش های سیاسی مشوش پیراسته، و نیز از انواع شیوه‌های تحقیقاتی غیرعلمی و شبه علمی که بعضاً تنها در خدمت عقده‌گشایی های فردی نویسنده به کار گرفته شده‌اند مبرا باشند، سودمندی های خاص خود را دارا خواهند بود، لیک همین سودمندی نیز محدود به کاربردهایی خاص خواهد بود و به نظر نگارنده نهایتاً در جهت بازسازی یا رشد "هویت خوزستانی" ما حتی یک گام هم برنداشته و نمی‌دارند.

به نظر می‌رسد ما بیشتر نیازمند آن دست مطالعات، پژوهش‌ها، نوشتار و تألیفات و خط و مشی فکری هستیم که بتواند جان مایه‌ی حرکت صمیمانه و برادرانه‌ی ما در کنار یکدیگر و در مسیری مشخص برای فائق آمدن بر مشکلات و مصائب "مشترک" خوزستان عزیزمان باشد.

و اگر چنین حرکتی رقم بخورد، خود به خود بر بار "هویت درک شده"ی جمعی ما از "خوزستانی بودن" خواهد افزود.

به جایِ کنکاش هایی که عموماً یا چیزی را اثبات نمی‌کنند و یا با جهت گیری های نژادی و قومی بر دوری و متفرق بودن ما خواهند افزود، میبایست بیشتر از خوزستان و عزیز بودنش برای تمامی ساکنانش بگوییم و تمرکز کنیم بر حل انبوه مشکلاتی واقعی تا ساخت دیوارهای ذهنی کاذب حائل. باید بیشتر از خود بپرسیم آیا هیچ کدام از ما آنچنان که خود را اهوازی، دزفولی، بهبهانی، ایذه ای، ماهشهری، خرمشهری، آبادانی، مسجدسلیمانی و یا اهل یکی از شهرستان‌‌ها و بخش ها و دهستان های خوزستان می‌دانیم، خود را در معنایی همگرا، متحد و متشکل، هماهنگ و یک هویت، "خوزستانی" می‌دانیم؟!

البته که گاهی کری خوانی های اهالی شهرهای خوزستانمان برای هم خالی از جنبه‌های شوخی و مزاح نیست اما مسئله اینجاست که مثل خیلی از استان های دیگر، یادمان نرود "خوزستانی" بودنمان را، یادمان نرود که تمرکز بر ظرفیت‌های مشترک ما را به خیلی چیزهای دلخواه خواهد رساند. به همدلی های بیشتر و برادری بیشتر، کمک به شنیده شدن صدای فریاد از زخمی در هر گوشه‌ی استان، در تمام پهنه‌ی خوزستان و آمدن و آوردن قوایِ استان پای کارِ آن عضو مجروح استان.

اشکال ندارد که خوب است فکر به مسائل بخش و شهر و شهرستان و دهستان و منطقه و پیگیری مطالب و موضوعات پیرامونی خودمان، لیک استانی بینی و #خوزستانی_اندیشی را هم باید که در سرلوحه‌ی ردگیری بسیاری از مشکلات و راه حل یابی ایشان قرار دهیم. بسیاری از مشکلات را می‌توان و باید کنار  هم و با لهجه‌ی همدلانه فریاد زد، و کنار هم و با هم و برای هم به داد رسید!

#خوزستان_فردا #احسان_نمازی #میرزائیل

  • احسان نمازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی